آیا بریکس به کاهش تنش تهران و ریاض کمک می کند؟/ عربستان به دنبال تغییر سیاست های ایران در منطقه است
تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۹۹۵۸۹
سایت responsible statecraft در تازه ترین نوشتار به سراغ بررسی پتانسیل های حضور همزمان ایران و عربستان سعودی در بریکس رفته و می نویسد:
به گزارش جماران، این سایت نوشت:
یکی از جنبه های قابل توجه گسترش بریکس(برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) که در اجلاس سران در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی، این هفته اعلام شد، دعوت نامه برای پیوستن به این گروه است که به شکل همزمان برای ایران و عربستان سعودی - رقبای ژئوپلیتیکی در خلیج فارس- فرستاده شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از اینکه ایران در سال 2022 به عضویت کامل سازمان همکاری شانگهای (SCO) درآمد و عربستان سعودی «شریک گفتوگو» ی این مجمع امنیتی اوراسیا به رهبری چین (با چشمانداز عضویت کامل) شد، اکنون بریکس دومین پلتفرم چندجانبه است که تهران و ریاض همزمان در آن حضور خواهند داشت.
الحاق همزمان به بریکس و در آینده الحاق عربستان به سازمان همکاری شانگهای می تواند روند اولیه عادی سازی دوجانبه بین تهران و ریاض را تسریع کند. برخی کارشناسان مدعی ناکارآمدی بریکس در توضیح این بدبینی می گویند، بریکس بر خلاف اتحادیه اروپا یا ناتو، فاقد معیارهای واضح الحاق است و کشورهایی را که ظاهراً اشتراکات کمی دارند- به جز برخی نارضایتی مبهم از «نظم مبتنی بر قوانین» به رهبری ایالات متحده- دور هم جمع می کند.
با این حال، این انعطافپذیری و فقدان«قوانین» سفت و سخت میتواند بیشتر یک دارایی باشد تا یک نقص. برای ایران و عربستان سعودی، آنچه اهمیت دارد، یک مسیر است؛ چشم انداز عادی سازی بلندمدت به جای نتایج فوری و تعهدات و انتظارات غیر واقعی.
به عبارت دیگر، مجمعی مانند بریکس، که در آن هر دو کشور می توانند به طور مساوی با یکدیگر تعامل داشته باشند و همه تصمیمات با اجماع اتخاذ شود، می تواند عرصه مناسبی برای ایجاد اعتماد متقابل باشد. البته چنین چشماندازی اجتنابناپذیر نیست.
واکنشهای تهران و ریاض به دعوت برای پیوستن به بریکس از نظر لحن و ماهیت کاملاً متفاوت بود. در حالی که مقامات ایرانی از این چشمانداز خوشحال بودند، سعودیها بسیار محتاطتر بودند و به نیاز به مطالعه بیشتر جزئیات مربوط به عضویت قبل از تأیید قصد خود برای پیوستن اشاره کردند.
این نابرابری در موضع گیری ناشی از نیازهای متفاوت هر دو کشور است: برای ایران، غلبه بر آنچه تریتا پارسی، عضو مؤسسه کوئینسی، «نقش دروازه بانی» ایالات متحده در جامعه بینالمللی نامید، ضروری است. از این زاویه، پیوستن به بریکس از نظر دیپلماتیک برای ایران بسیار تاثیرگذارتر از سازمان همکاری شانگهای است.
بر خلاف شانگهای، بریکس واقعا جهانی است و نمی توان آن را به عنوان یک باشگاه متعلق به اوراسیا تعریف کرد. در میان اعضای آن دموکراسی وجود دارد - برزیل، هند، آفریقای جنوبی و در صورت تایید عضویت پس از انتخابات اواخر سال جاری، آرژانتین- هیچ یک از این کشورها را نمی توان در زمره کشورهای ضد آمریکایی طبقه بندی کرد. با این حال، روابط غربی و حکومت دموکراتیک آنها مانعی در موافقت با پیوستن ایران به بریکس نبود. تهران حق دارد که آن را یک موفقیت دیپلماتیک ببیند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی نیازی به شکستن هیچ سقف دیپلماتیکی ندارد، بلکه برعکس، ایالات متحده برای تلاش برای جوش دادن معامله ای مورد محاکمه قرار می گیرد که ظاهراً شامل تضمین های امنیتی ایالات متحده به سعودی در ازای عادی سازی رابطه با اسرائیل می شود.
با این حال، پیوستن به بریکس در استراتژی گستردهتر عربستان برای تنوع بخشیدن به روابط خارجی و به ویژه ایجاد روابط نزدیکتر با چین قابل تعریف است. بنابراین، این احتمال وجود دارد که عربستان سعودی پس از یک مکث دیپلماتیک لازم، دعوت بریکس را بپذیرد.
البته ممکن است مسائل با پیوستن عربستان به سازمان همکاری شانگهای پیچیده تر شود، زیرا بنا بر گزارش ها، یکی از خواسته های بی سر و صدای ایالات متحده از عربستان سعودی در ازای مزایای امنیتی پیشنهادی، دور ماندن از مدار چین است. در این زمینه، عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای ممکن است پلی برای ریاض باشد. با این حال، چنین عضویتی قریب الوقوع نیست.
همزمان وضعیت «شریک گفتگو» ی سازمان همکاری شانگهای که سعودی در اوایل سال 2023 به دست آورد، پیوند دیگری را به ایران، به عنوان عضو دائمی، فراهم می کند. با این حال، در نهایت، پلتفرم هایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای تنها می توانند کمک کنند، اما نمی توانند جایگزین مسیر عادی سازی دوجانبه عربستان و ایران شوند.
در حالی که گفتوگوی تهران-ریاض با نشستهای بلندپایه وزرای خارجه و مقامات ارشد دفاعی پیش میرود، هنوز در مراحل اولیه خود است. با وجود برنامه های زمانی خوش بینانه، کار هیئت های دیپلماتیک در هر دو کشور هنوز به طور کامل از سر گرفته نشده است. مناقشات بر سر میدان گازی آرش که عربستان و کویت را در مقابل ایران قرار می دهد هنوز حل نشده است.
عربستان سعودی اصرار دارد که در درازمدت، ایران باید راهبرد دفاعی-منطقهای خود - یعنی اتکا به گروه های نیابتی و متحدان غیردولتی را که عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بهعنوان یک تهدید میبینند، بررسی کند، بدون اینکه مشخص کند چه امتیازهایی در ازای این مسأله به تهران خواهد داد.
پس از دههها تنش که به سال 1979 بازمیگردد، بیاعتمادی متقابل ایران و عربستان عمیق است و دلایل ریشه ای آن هنوز به قوت خود باقی است. در این مرحله، عربستان سعودی به صراحت اعلام کرده که به دنبال معافیت از تحریمهای آمریکا علیه ایران نخواهد بود، مگر اینکه نوعی توافق هستهای بین واشنگتن و تهران وجود داشته باشد؛ اتفاقی بعید با توجه به ورود ایالات متحده به فصل جدید انتخاباتی که در آن نه جمهوری خواهان و نه دموکرات ها نمی خواهند درگیر هزینه تعامل با ایران در داخل شوند.
نتیجه این است که منافع اقتصادی پیشبینیشده از نزدیکی عربستان و ایران ممکن است به کندی تحقق یابد. با توجه به این درگیریهای عمیق، این احتمال وجود دارد که روابط عربستان و ایران دچار افت و خیز بیشتری شود. اگر آنها دوباره به سمت تقابل بیشتری بروند، ممکن است بر انسجام بریکس تأثیر منفی بگذارد و هر دو طرف از هر اهرمی که دارند به ضرر طرف مقابل استفاده کنند. در این صورت، اعضای فعلی بریکس ممکن است از تصمیم وارد کردن رقابتهای ژئوپلیتیکی از خلیج فارس به گروه خود سرخورده شوند. این امر بهویژه برای خود بریکس بهعنوان انجمنی برای همکاریهای بیندولتی، بر خلاف نهادهای تحت سلطه غرب، مانند ناتو که بر اساس هژمونی ایالات متحده است، مضر است. با این حال لزوماً نباید چنین پیش بینی هایی درست از کار دربیاید.
روابط بین چین و هند نیز تا حدی به دلیل یک اختلاف مرزی طولانی مدت خالی از تنش نیست: در سال 2020، تعداد زیادی سرباز هندی و چینی در یک درگیری مسلحانه کشته شدند. هر دو کشور همچنین برای رهبری در جنوب جهانی رقابت می کنند. با این حال، پکن و دهلی نیز به دنبال حفظ گفت و گو و روابط نزدیک اقتصادی هستند. تا کنون، آنها اجازه ندادهاند که اختلافاتشان مانع از توسعه بریکس شده و یا بر عملکرد این بلوک تاثیر منفی بگذارد. دلیلی وجود ندارد که تهران و ریاض نتوانند اختلافات خود را به شیوه ای مشابه مدیریت کنند.
چین به عنوان یک قدرت پیشرو در بریکس و سازمان همکاری شانگهای، نقش مهمی در آغاز نزدیکی عربستان و ایران ایفا کرد و میتوان انتظار داشت که در این فرآیند سرمایهگذاری بیشتری کند. مه متر از همه، تهران و ریاض منافع ملی پایدار را در ادامه تنش زدایی و عادی سازی روابط می بینند. حداقل در آینده نزدیک به نظر می رسد که این مسیر با وجود مشکلاتی که در راه است، حفظ شود. عضویت مشترک در بریکس - و در آینده، احتمالاً در سازمان همکاری شانگهای – فرصت های بیشتری را برای فرآیند اعتمادسازی میان تهران و ریاض فراهم می کند.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر راهپیمایی اربعین انتخابات خبرگان رهبری بریکس ایران و عربستان سعودی انتخابات مجلس لیگ برتر راهپیمایی اربعین انتخابات خبرگان رهبری سازمان همکاری شانگهای عربستان سعودی عربستان و ایران ایران و عربستان ایالات متحده تهران و ریاض برای ایران دو کشور عادی سازی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۹۹۵۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا جان توافق ایران و عربستان با ابتکار چین در خطر است؟/ پکن از ترس تحریم های ثانویه فروش نفت از تهران را کاهش خواهد داد/ دیپلماسی تلفنی چین میان ایران و آمریکا موفق بود
به گزارش جماران، اندیشکده چتم هاوس در گزارشی درباره تاثیر تنش میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل بر تلاش های چین برای برقراری صلح در منطقه نوشت:
حملات پهپادی و موشکی ایران علیه اسرائیل در 13 آوریل، و پاسخ متعاقب اسرائیل، ثبات آشتی عربستان و ایران را که چین در سال گذشته میانجی آن شده بود، زیر سوال برد: این حملات چشمانداز استراتژیک را بهطور چشمگیری تغییر داده است، امنیت منطقهای را دچار ابهام کرده و شهرت اخیر چین را بهعنوان یک میانجی معتبر به بوته آزمایش گذاشته است.
پس از حمله هواپیمای بدون سرنشین ایران، پکن بیدرنگ دیپلماسی تلفنی اضطراری را آغاز کرد تا از تضعیف توافق ایران و عربستان به دلیل وضعیت ناآرام در منطقه جلوگیری کند. وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، پس از تماس با همتایان سعودی و ایرانی خود، «تأکید ایران بر هدف قرار ندادن کشورهای منطقه و همسایه» - اشاره ضمنی به عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس- را تحسین کرد. ممکن است تماسهای مشابهی پس از حمله اسرائیل هم انجام شده باشد. در 19 آوریل، لین جان، سخنگوی وزارت خارجه علنا اعلام کرد که «چین با هر اقدامی که تنشها را بیشتر میکند مخالف است.»
یکی از جنبه های قابل توجه واکنش چین ثبات آن بوده است. این کشور همچنان متعهد به حفظ منافع خود باقی مانده و همزمان از اسرائیل و آمریکا انتقاد کرده و خواستار کاهش تنش شده است. پکن مانند موضع خود در مورد تشدید تنش حوثی ها در دریای سرخ، دور جدید تشدید تنش را «سرریز» جنگ غزه می داند و نه کاتالیزور آن. این نشان می دهد که پایان دادن به درگیری غزه ممکن است یک اثر موجی ایجاد کرده و صلح و تنش زدایی را در سراسر خاورمیانه به ارمغان آورد.
این توضیح می دهد که چرا چین حمله 13 آوریل ایران را محکوم نکرد، بلکه آن را اقدامی دفاع از خود خواند. این کشور خود را درست در مرکز جنگ روایات قرار داده و به طور موثر ادعای دفاع از خود ایران را در برابر ادعای مشابه اسرائیل که برای توجیه مجازات دسته جمعی فلسطینیان در غزه استفاده می شود، قرار داده است.(اسرائیل همچنان حمله بی امان به غزه را دفاع از خود پس از ماجرای هفت اکتبر 2023 می خواند.)
چین در مبادلات خود با ایالات متحده نیز همین کار را انجام داده و از این کشور می خواهد که نقش سازنده ایفا کند و اسرائیل را در زمانی که واشنگتن از پکن خواسته بود تهران را از اقدام متقابل منصرف کند، مهار کند.
آشتی ایران و عربستان در خطر استنگرانی در مورد توافق عربستان و ایران زنگ خطر را در پکن به صدا درآورد. دو عامل کلیدی نگرانی های چین را برانگیخته است. اول، هدف راهبردی ایران در پشت انتقامجویی از اسرائیل، ایجاد یک پارادایم بازدارندگی جدید بود. ایران از سیاست جنگ در سایه و استفاده از نیروهای نیابتی که باعث می شد برخی عملیات های مدیریت شده را به راحتی انکار کند، فاصله گرفت. اسرائیل با حمله متقابل خود ( به اصفهان) در حال آزمایش خطوط قرمز ایران در حالی است که به دنبال مکانیزم امنیتی جدید برای جایگزینی مکانیزم شکسته شده در 7 اکتبر است.
پارادایم جدید ، ریسک پذیری تهران و تل آویو را افزایش می دهد و در نتیجه حملات تلافی جویانه را تشدید و سناریوی درگیری مستقیم را چه در حال حاضر یا بعد معتبرتر می کند. این رویارویی ممکن است به منطقه خلیج فارس هم کشیده شود و کشورهای این منطقه (به ویژه عربستان سعودی) را وادار کند تا مواضع امنیتی خود را مجدداً تنظیم کنند. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که ممکن است دوستی بی پروا با ایران خطرات بیشتری نسبت به منافع آن داشته باشد. ریاست جمهوری دوم دونالد ترامپ در ایالات متحده می تواند این روند را بیشتر تسریع کند.
عامل دوم، پیشرفت کندی است که توافق عربستان و ایران از زمان امضای آن در یک سال پیش داشته است. این سازوکار همچنان بر مسائل امنیتی متمرکز بوده و نتوانسته به بررسی فرصت های اقتصادی و فرهنگی ادامه دهد.
یکی دیگر از عوامل مرتبط، تلقی اسرائیل از این معامله به عنوان یک تهدید مستقیم و تمایل بالقوه برای از بین رفتن آن است. اسرائیل ممکن است دوستی ایران و عربستان را بی تاثیر بر روند عادی سازی رابطه خود با عربستان سعودی تلقی نکند، همانطور که ایران با شک به تشکیل ائتلاف امنیتی عربی-اسرائیل تحت حمایت ایالات متحده نگاه خواهد کرد. مطالب درز داده شده به مطبوعات اسرائیل بر مشارکت قابل توجه عربستان و امارات در سیستم دفاع جمعی که تقریباً همه موشکها و پهپادهای ایرانی را در 13 آوریل سرنگون کرد، تأکید کرد، اگرچه این موضوع بعداً توسط ریاض و ابوظبی تکذیب شد.
برای چین، چنین سناریویی خطراتی را برای امنیت انرژی این کشور ایجاد می کند و چشم انداز پکن را برای چارچوب امنیتی جدید در خاورمیانه تیره و تار می کند. یکی از ستون های این مفهوم ایجاد یک پلت فرم گفتگوی چندجانبه در منطقه خلیج فارس تحت ابتکار امنیت جهانی است. چشم انداز چنین کاری می تواند به راحتی با تشدید آشفتگی های منطقه ای تضعیف شود.
جاه طلبی های چین برای محدود کردن نفوذ ایالات متحده بر کشورهای خلیج فارس نیز می تواند معکوس شود. بزرگترین درس برای کشورهای خلیج فارس از دخالت مستقیم ایالات متحده در دفاع از اسرائیل در برابر حمله ایران این است که وقتی فشار وارد می شود، تنها ایالات متحده توانایی ارائه کمک های امنیتی قابل توجه به آنها را خواهد داشت.
با این حال، یک درس دیگر این است که در حالی که ایالات متحده منافع خود را برای دفاع از اسرائیل به خطر انداخته ، ممکن است این کار را برای آنها انجام ندهد. اما واقعیت این است که تصور در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این است که اسرائیل قادر به تکیه بر توانایی های خود در سناریوی جنگ با ایران نبود.
این چه معنایی برای نقش منطقه ای چین دارد؟ این فرض چین را با فرصتها و چالشهایی در تلاش برای ارتقای خود بهعنوان یک میانجی مسئول و اصول محور در منطقه مواجه میکند. تصور رایج در خلیج فارس از 7 اکتبر این است که ایالات متحده متحد اصلی اسرائیل است، این مسئله شک و تردید در مورد قابلیت اطمینان به واشنگتن را در میان کشورهای عربی منطقه دامن میزند و انگیزهها را برای عربستان سعودی برای متعهد شدن بیشتر به کاهش تنش با ایران افزایش میدهد. بی اعتمادی به ایالات متحده همچنین ایران را تشویق میکند تا توافق خود با عربستان را منفک از تغییر در استراتژی رویارویی خود با اسرائیل پیگیری کند.
جبهه واحد دیپلماتیک آمریکا و کشورهای اروپایی که پس از حملات ایران، از جمله با افزایش تحریمها علیه ایران با اسرائیل تشکیل شد، شراکت تهران با چین و روسیه را نیز تحکیم میکند. با این حال، این بحران محدودیتهای چین را در حفاظت از توافق میان تهران و ریاض، فراتر از درخواست از ایران برای تنشزدایی و ارسال پیامهایی بین ریاض و تهران آشکار کرده است. این تا حدودی به دلیل نقش چین به عنوان یک تسهیل کننده صرف است، نه یک میانجی یا ضامن توافق به سبک و سیاق غربی ها .
دلیل دیگر نفوذ اقتصادی چین است. چین تحت هیچ شرایطی قدرت اقتصادی خود را برای مجازات هر یک از طرفین در صورت نقض مفاد توافق به کار نخواهد گرفت. از منظر چین، تحریمها ممکن است در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نتیجه معکوس داشته باشند چرا که نوسان های این منطقه می تواند مستقیماً به منابع انرژی چین ضربه بزند.
چین به تلاش برای برقراری ثبات در شمال آفریقا و خاورمیانه ادامه خواهد داد. از آنجایی که ایالات متحده در حال سفت کردن پیچ تحریم صادرات نفتی ایران است، خریدهای چین از ایران تا پایان سال جاری کاهش می یابد تا از تحریم های ثانویه آمریکا در امان بماند. از قضا، این میتواند تعادل چین بین ایران، عربستان سعودی و اسرائیل را آسانتر کند، زیرا این تصور را کاهش میدهد که پکن در حال حمایت مالی از استراتژی دفاعی ایران با خرید نفت از این کشور است.
در سناریوی تیره و تار درگیری گستردهتر، میتوان انتظار داشت که چین همان الگوی بازی را که در جریان حملات حوثیها در دریای سرخ اجراییکرد، اعمال کند: یک اقدام موازنهسازی دقیق با هدف نهایی حفاظت از منافع اقتصادی خود و در عین حال انتقاد از آمریکا و اسرائیل.